مدل های تامین مالی استارتاپ ها

مدل های تامین مالی استارتاپ ها

مدل های تامین مالی استارتاپ ها و کسب و کار ها یکی از مهمترین جنبه های ایجاد و یا توسعه یک استارتاپ و یا کسب و کار است. مقاله ای که در حال مطالعه آن هستید به شما کمک می کند که اجزا و ویژگی های مدلهای مالی کسب و کارها را بشناسید، یاد بگیرید که چطور آن را باید بنوسید و اطلاعات خودتان را بررسی نمایید تا از درستی نتایج به دست آمده، اطمینان حاصل کنید.

موضوع تأمین مالی استارتاپ ها بحث گسترده ای است که مانند هر بحث قابل تأمل دیگر برای روشن شدن زوایای مهم موضوع، باید به طور مفصل به آن پرداخته شود؛ ما در اینجا سعی کردیم که این موضوع را به صورت خلاصه، اما با ارائه نکات مفید برایتان توضیح دهیم.

برای این منظور در قسمت اول موضوع تأمین مالی کسب و کارها و استارتاپها ابتدا به این موضوع که چرا داشتن مدل مالی برای یک استارتاپ ضروری است، رویکردهای مورد استفاده در مدلسازی استارتاپها و نتایجی که از به کار گیری یک مدل مالی به دست می آید، و در قسمت دوم به ورودیهای مدل مالی و در آخرین قسمت به نکات تکمیلی این بحث پرداخته می شود.

آیا شما صاحب کسب و کار/استارتاپی هستید که می خواهید یک آینده پایدار مالی برایش بسازید؟
آیا شما می خواهید کسب و کار/ استارتاپی را ایجاد کنید که به لحاظ مالی ثبات داشته باشد؟
آیا شما به دنبال تأمین مالی کسب و کار/ استارتاپ خود هستید؟
آیا می خواهید از ورشکستگی کسب و کارتان جلوگیری کنید؟
اگر شما در کسب و کار خود، سرمایه گذاری کرده باشید، به احتمال زیاد به هر سه سؤال بالا پاسخ مثبت داده اید.

۱- سه دلیل مهمی که بیانگر این هستند که مدل های تامین مالی استارتاپ باید مورد استفاده قرار گیرند:
مدل مالی - financial model
• چرا ایجاد یک کسب و کار با قابلیت پیشرفت و رشد به لحاظ اقتصادی دارای اهمیت است؟
پیش از اینکه وارد بحث ویژگیها و عناصر مدلهای مالی کسب و کارها/ استارتاپها شویم، قصد داریم که ابتدا کمی فراتر رویم و نشان دهیم که چرا موضوع پیش بینی برای کسب کارها به ویژه استارتاپها مهم است؟!

تقریباً همه کسب و کارها نوعی برنامه ریزی مالی و یا بودجه بندی را انجام می دهند، اما دلایل خاصی وجود دارد که نشان می دهد چرا داشتن برنامه مالی برای استارتاپها از اهمیت خاصی برخوردار است:

شما برای راه اندازی یک استارتاپ با قابلیت پیشرفت و رشد به لحاظ اقتصادی به یکی از مدلهای مالی نیاز دارید. چرا؟
چون با اندازه گیری (کمی سازی) و سپس اعتبارسنجی مدل و برنامه کسب و کارتان، فرضیات در نظر گرفته شده و نیز چشم اندازی که برای آن متصور هستید، می توانید بفهمید که آیا شما قادر هستید که ایده های خود را به یک کسب و کار عملیاتی پایدار تبدیل کنید یا خیر؟!

به علاوه، اگر شما سناریوهای مختلفی در نظر بگیرید، برای آینده آماده تر هستید، به ویژه اینکه اگر همه چیز همانطور که شما برنامه ریزی کرده اید پیش نرود. حال اگر شما شش ماه دیرتر اقدام کنید، چه اتفاقی می افتد؟

پاسخ به چنین سؤالی “در بدترین سناریو” به شما کمک می کند که متوجه میزان اثرگذاری جریان نقدی، سودآوری و نیاز به تأمین مالی بر استارتاپتان شوید.

شما برای تأمین مالی و جذب سرمایه برای استارتاپ خود نیاز به مدل مالی دارید
معمولاً وقتی شما برای جذب سرمایه به سراغ سرمایه گذاران (فرشته، خطرپذیر، بانکها و یا تأمین کنندگان کمکهای مالی) می روید، آنها از شما می خواهند که برنامه مالی تان را ارائه کنید.

برخی از سرمایه گذاران در مواردی نیاز به دانستن جزئیات بیشتری دارند؛ اما باید بدانید که باز هم داشتن مدل مالی امری عاقلانه است حتی اگر برای آن نیاز به ارائه داده های سطح بالا باشد.

چرا؟ چون این مدل به شما کمک می کند که به سؤالات پیچیده ای که ممکن است سرمایه گذار از شما بپرسد، پاسخ دهید. علاوه بر این موارد، اگر شما محاسبه نکنید که به چه مقدار سرمایه نیاز دارید، چگونه می خواهید برای افزایش سرمایه برنامه ریزی کنید؟

شما برای افزایش آگاهی خود و سهامداران نیز به مدل مالی نیاز دارید.
اگر شما هدفی برای محقق شدن و یا معیارهایی جهت ارزیابی عملکرد استارتاپ تان نداشته باشید، چگونه متوجه می شوید که استارتاپتان چطور کار می کند؟ چگونه سهامداران خود را در مورد نحوه خرج شدن پولشان مطلع می کنید و اینکه آیا بدون هیچ برنامه مالی جهت ارزیابی، طبق وعده هایی که دادید، عمل می کنید؟ مسلماً شما برای همه این موارد، به پیش بینی مالی نیاز دارید.

بنابراین با توجه به آنچه که در مورد اهمیت داشتن مدل مالی برای یک استارتاپ گفته شد، می توان نتیجه گرفت که یکی از اقداماتی که یک استارتاپ باید برای حفظ بقای خود اقدام به آن کند، تدوین مدل مالی است .

در این راستا شتابدهنده ناوک با توجه به مأموریت اصلی ای که دارد (حمایت از استارتاپ ها و کمک به رشد آنها)، انواع مشاوره ها و منتورشیپ ها را برای تیم های مستقر خود به منظور پیش بینی مالی از کسب و کارشان ارائه می دهد. اگر شما هم صاحب استارتاپی هستید و به این حمایت ها نیازمندید کافیست تنها فرم درخواست شتابدهی ناوک را تکمیل کنید تا کارشناسان ناوک برای ادامه مسیر با شما تماس بگیرند.

۲- دو رویکرد متفاوت در مدلسازی مالی استارتاپها
در ادامه به توضیح دو رویکرد متفاوت در مدل سازی مالی استارتاپ ها می پردازیم.

رویکرد های متفاوت در مدل سازی مالی استارتاپ ها - different approach in financial modeling for startups
طراحی مدل مالی، امری دشوار نیست؛ اما چگونه اعداد و ارقام را به دست آوریم؟
اغلب طراحی یک مدل مالی، کاری سخت نیست. الگوهای آنلاین بسیاری در این زمینه وجود دارد و مطمئناً یک فردی که با اکسل آشنا باشد که به شما در زمینه های فنی کمک کند، در اطرافتان وجود دارد. مسئله اساسی (و پرسشی که اغلب با آن مواجه هستند) این است: چگونه اعداد و ارقام را به بدست آورند؟

چگونه فروش را پیش بینی می کنید؟
اندازه بازار بخش موردنظر چقدر است؟
برای بازاریابی محصول چقدر باید هزینه کرد؟
و ….
برای پاسخ به این سؤالات دو روش اصلی وجود دارد:

پیش بینی بالا به پایین
پیش بینی پایین به بالا
پیش بینی بالا به پایین
با استفاده از رویکرد بالا به پایین، شما از یک سطح کلان به سطحی با مقیاس خرد حرکت می کنید. این پیش بینی معمولاً با ارزیابی صنعت موردنظر به عنوان نقطه آغازین، شروع می شود و به اهدافی که مناسب برای کسب و کار شما است، محدود می شود.

اساساً رویکرد بالا به پایین روشی است که به شما کمک می کند تا پیش بینی ای بر اساس سهم بازاری که می توانید در یک دوره زمانی معقول به دست آورید، داشته باشید. یک کمک مفید در اجرای پیش بینی بالا به پایین، مدل SAM, TAM و SOM است.

مدل SAM, TAM و SOM اندازه بازار را در سه سطح محاسبه می کند:

TAM یا کل بازار در دسترس عبارت است از کل بازار جهانی برای یک محصول یا خدمت.
SAM یا بازار در دسترس قابل سرویس دهی اشاره به بخشی از بازار موجود که به لحاظ جغرافیایی به آن دسترسی دارید و محصول خود را برای این بخش ارائه کرده اید، دارد.
SOM یا بازار قابل دستیابی قابل سرویس دهی، بخشی از بازار در دسترس قابل سرویس دهی است که شما به طور واقع بینانه و با توجه به رقابت موجود می توانید آن را به دست آورید.
بنابراین SOM برابر است با فروش هدف شما که بیانگر ارزش سهم بازاری است که شما به عنوان هدف در نظر گرفتید.

بر اساس اهداف فروشی که شما با استفاده از مدل TAM ،SAM ،SOM برای خود تعریف کرده اید، مرحله بعدی، برآورد همه هزینه ها و مخارج موردنیاز جهت ساخت محصول و یا خدمت، بازاریابی و فروش، تحقیق و توسعه و نیز امور عمومی و اجرایی که برای تداوم فعالیت کسب و کارتان الزامی است، می باشد.

زمانی که شما این موارد را برآورد می کنید، در واقع، به طور مشخص به دنبال هدف سودآوری در یک دوره زمانی معقول و مناسب هستید. به عبارت دیگر، در برخی موارد هزینه ها و مخارج نباید از درآمدهای شما بیشتر شود تا شما به یک EBITDA (درآمد قبل از بهره، مالیات و استهلاک) مثبت برسید.

مطمئناً با خواندن جمله فوق این سؤال در ذهن شما شکل گرفته است که منظور از EBITDA چیست؟

در پاسخ به این سؤال باید گفت که EBITDA یا همان درآمد قبل از بهره، مالیات و استهلاک معیاری است که- اکنون استفاده از آن در میان بسیاری از کسب و کارها و شرکت ها رایج شده است- جهت بررسی عملکرد مالی شرکت مورد استفاده قرار می گیرد. به عبارت بهتر، EBITDA که در برخی موارد به عنوان جایگزینی برای درآمد ساده و یا درآمد خالص به کار می رود، معیاری مناسب برای محاسبه و نشان دادن سودآوری یک شرکت است.

پیش بینی پایین به بالا
اشکال رویکرد پایین به بالا این است که ممکن است شما را (به ویژه در فروش محصول/ خدمت) گرفتار پیش بینی بیش از حد خوش بینانه کند. اغلب کارآفرینان SOM (فروش محصول خود) را با گرفتن درصدی تصادفی از بازار، بدون ارزیابی اینکه آیا این هدف قابل دستیابی است یا نه، محاسبه می کنند.

اگرچه این درصد از بازار ممکن است ناچیز به نظر رسد، اما می تواند در ابتدای راه¬ اندازی کسب و کارتان بسیار خوش بینانه باشد. با این اوصاف، استفاده از روش بالا به پایین با کمک رویکرد پایین به بالا نیز می تواند برای تعیین اندازه بازار محصول/ خدمت تان مفید باشد.

رویکرد پایین به بالا به عوامل خارجی (بازار) وابستگی کمتری دارد؛ بر خلاف روش بالا به پایین، رویکرد پایین به بالا از سطح خرد/ داخلی شروع می کند و به سطح کلان می رسد. این بدین معنا است که پیش بینی اندازه بازار بر اساس ارزش اصلی محرکهای کسب و کارتان انجام می شود.

برای مثال: فرض کنید یکی از محرکهای اصلی کسب و کار SaaS، بازاریابی آنلاین است و یکی از تاکتیک های بازاریابی آنلاین، تبلیغات از طریق شبکه اجتماعی LinkedIn است.

این شرکت می تواند هزینه های هر کلیک را با استفاده از ابزار تبلیغاتی لینکدین تعیین کند، همچنین قادر است تعداد بازدید کنندگان از سایت، تبدیل بازدید کننده سایت به سرنخ های فروش (لید) و نیز تبدیل این لیدها به مشتری را برآورد کند.

بر اساس این پارامترها (معیارها)، کسب و کار ایده خوبی برای فروش بالقوه خود خواهد داشت که البته با توجه به بودجه موجود برای تبلیغات آنلاین محدود شده است. بنابراین انجام یک تحلیل پایین به بالا نه تنها شما را مجبور نمی کند که در مورد اهداف واقع بینانه کسب و کارتان بیاندیشید؛ بلکه به شما کمک می کند که در مورد روش هایی که منابع خود را صرف آنها می کنید، تأمل کنید.

با رویکرد پایین به بالا، شما درآمدها، هزینه ها، مخارج و سرمایه گذاری ها را به همان روشی که در بالا توضیح داده شد برآورد می کنید: بر اساس منابعی که در دست دارید و داده هایی که از کسب و کارتان موجود است.

اگرچه که ضعف روش پایین به بالا این است که ممکن است در نشان دادن خوش بینی موردنیاز برای متقاعد کردن دیگران در وجود پتانسیل بالقوه کسب و کار، شکست بخورد.

اگر شما بنیان گذار یک استارتاپ هستید و به دنبال جذب سرمایه اید، رویکرد پایین به بالا ممکن است کاری از پیش نبرد. چرا که معمولاً سرمایه گذاران از استارتاپ ها انتظار دارند که به سرعت رشد کنند و سهم بازار قابل توجهی به دست آورند؛ در حالی که روش پایین به بالا ممکن است در انعکاس این انتظار، شکست بخورد.

اگر محصول/ خدمتی که ارائه می دهید از بازار خوبی برخوردار باشد و نیز در صورتی که شما از حداکثر ظرفیت کسب و کارتان استفاده کنید، باز هم ایجاد یک پیش بینی با منحنی رشدی که از شیب تندی برخوردار بشد، امری دشوار است.

با رویکرد پایین به بالا، در نظر گرفتن عوامل بازاریابی ویروسی و یا دهان به دهان نیز سخت است. به علاوه، کاملترین دلیل برای اینکه چرا به سرمایه گذاری خارجی نیاز است، اغلب گسترش ظرفیت و رشد سریعتر از کسب و کاری است که می تواند به طور ارگانیک رشد کند، می باشد.

بنابراین توصیه می شود که به هنگام راه اندازی یک استارتاپ، هر دو روش پایین به بالا و بالا به پایین را ترکیب کنید؛ به ویژه زمانی که شما قصد دارید که به یک منحنی رشد شدیدی با استفاده از تأمین مالی خارجی برسید.

از روش پایین به بالا برای پیش بینی کوتاه مدت (۲-۱ سال) و از روش بالا به پایین برای پیش بینی بلند مدت (۵-۳ سال) استفاده کنید. این موجب می شود که شما بتوانید اهداف کوتاه مدت خود را به خوبی محقق کنید و از آنها دفاع نمایید و اهداف بلندمدت تان سهم دلخواه و مطلوب شما را از بازار و و آنچه که یک سرمایه گذار به دنبالش است را نشان دهد.

ما در واحد توسعه کسب و کار شتاب دهنده ناوک پذیرای شما تیم های استارتاپی هستیم که به منظور برآورد دقیق تر بازار محصول/ خدمتتان و تعیین اندازه بازارتان به شما انواع مشاوره های فنی را ارائه دهیم. کافیست به صفحه مرکز مشاوره استارتاپ ناوک مراجعه و فرم موجود را تکمیل کنید.

فرضیات
اینکه شما از چه روشی برای طراحی مدل مالی استارتاپ تان استفاده می کنید، اهمیتی ندارد، آنچه که مهم است این است که شما بتوانید اعداد و ارقامتان را با مجموعه ای از فرضیات نشان دهید.

اما در این میان باید توجه کرد که مفهوم استارتاپ یک مفهوم کاملاً جدید است که برای آن خصوصاً در کشور ما، ایران آمار و اطلاعاتی در مورد استارتاپ های فعال و یا حتی غیرفعال کشور وجود ندارد.

بنابراین مهم است که شما بتوانید خودتان و کسب و کاری که صاحب آن هستید را با کمک اطلاعات اندک موجود و نیز اعداد و اراقامی که خود می سازید، ثابت کنید و به سرمایه گذار نشان دهید.

علاوه بر این، داشتن یک مدل مالی به شما هنگام گفتگو با سرمایه گذاران کمک خواهد کرد؛ زیرا آنها معمولاً علاقمند به دانستن استدلالهایی می شوند که پشت این اعداد و ارقام وجود دارد. آنها می خواهند در کسب و کار شما سرمایه گذاری کنند، بنابراین نباید احساس کنند که شما می خواهید چیز بی ارزشی را به آنها بدهید.

فرضیات می توانند هر چیزی که تأیید کننده اعداد شما است مانند تحقیقات بازار، حجم جستجوی در وب، قرارداد با عرضه کنندگان، اعتبارسنجی قیمتگذاری، فروش، نرخ تبدیل، فهرستی از مواد اولیه محصول، و یا حتی ترافیک سایت باشد.

ایجاد یک پوشه که در آن همه این اطلاعات و مدارک جمع آوری شود، می تواند برایتان مفید باشد. با این کار، شما در طی زمان دیتا بیسی را تهیه کرده اید که همه اعدادی که شما در مدلتان قرار داده اید، تأیید می کند و شما را برای پاسخگویی به سرمایه گذار در مواردی که درخواست نظارت داشته باشد، آماده می کند.

بیشتر بخوانید: جذب سرمایه گذار برای ایده یا استارتاپ در ۸ گام

۳- خروجی از مدل مالی استارتاپ
خروجی مدل مالی استارتاپ
یک مدل مالی خوب و مناسب حداقل دارای ۳ خروجی است. بنیان گذاران استارتاپ، صاحبان یک کسب و کار و نیز سرمایه گذاران، هر یک منافع خاص خود را دارند و هر یک با معیارهای متفاوتی به ارزیابی مدل مالی می پردازند.

بنابراین از این جنبه منصفانه به نظر می رسد که بگوییم هر مدل مالی، ویژگی های خاص و منحصر به فرد خود را دارد. لذا می توان گفت که امکان طراحی یک مدل مالی با توجه به کاربری کسب و کار وجود دارد.

یک مدل مالی خوب و کامل معمولاً حداقل شامل ۳ خروجی زیر است:

صورتهای مالی
پیش بینی جریان نقدی عملیاتی
نمای کلی از شاخص های کلیدی عملکرد (KPI)
۱- صورتهای مالی:
هر مدل مالی مناسب شامل یک پیش بینی از سه صورت مالی است:

صورت سود و زیان (P & L)
ترازنامه (BL)
صورت جریان وجوه نقد (CF)
صورتهای مالی عموماً به عنوان روشی برای نشان دادن عملکرد مالی کسب و کار موردنظر به شرکتهای دیگر، بانکها، سرمایه گذاران، دولتها و اساساً هر فردی که لازم است عملکرد مالی کسب و کار موردنظر را درک کند، پذیرفته شده اند.

نکته قابل توجه این است که از آنجا که کارشناسان امور مالی قادر به تفسیر این صورتها هستند، لذا داشتن پیش بینی از آنها، عملاً یکی از الزامات فرآیند جذب سرمایه و تأمین مالی است.

صورت سود و زیان که گاهی اوقات در برخی از موارد به آن صورت درآمد هم اطلاق می شود، نشان دهنده همه درآمدها و هزینه هایی است که شرکت شما طی یک دوره زمانی معین ایجاد کرده است و به شما نشان خواهد داد که شرکتتان سودآور است یا نه؟!

صورت سود و زیان چند معیار مهم و برجسته عملکرد کسب و کار را مانند حاشیه سود ناخالص، EBITDA و حاشیه سود (خالص) را نشان می دهد.

EBITDA برای سرمایه گذاران از اهمیت خاصی برخوردار است؛ زیرا این معیار شواهدی را از عملکرد اجرایی یک کسب و کار ارائه می دهد و این امکان را برای آنها فراهم می کند که بهره وری کسب و کارهای مختلف را با هم مقایسه کنند.

صورت سود و زیان می تواند برای مقایسه دوره های زمانی متفاوت، بودجه در مقابل عملکرد کسب و کار و یا حتی عملکرد یک کسب و کار در برابر سایر کسب و کارها مورد استفاده قرار گیرد و به این ترتیب می تواند نقاط ضعف و قوت عملکرد کسب و کار موردنظر را نشان دهد.

ترازنامه چشم اندازی از همه مواردی که یک کسب و کار در اختیار دارد (داراییها) و نیز مواردی که بدهکار است (بدهیها) را در زمان مشخص (مثلاً پایان سال) نشان می دهد و بنابراین می توان گفت با صورت سود و زیان که برای یک دوره زمانی معین است، فرق دارد.

بدهیها، تعهدات یک شرکت را نشان می دهند و اینکه چگونه آن کسب و کار تأمین مالی کرده است؛ در حالی که دارایی ها نشان می دهند که چگونه منابع مالی، در شرکت مورد استفاده قرار گرفته اند؟ به عنوان مثال، سرمایه ممکن است یا برای خرید کالاهایی مانند سیستمهای کامپیوتری و یا ساختمان مورد استفاده قرار گیرد و یا ممکن است برای پرداخت بابت موجودی کالا استفاده شود.

تفاوت بین ارزش دارایی ها و بدهی ها، شامل حقوق صاحبان سهام است. حقوق صاحبان سهام در حقیقت، نشان دهنده حقوق مالی سهامداران/ سرمایه گذاران از دارایی های کسب و کار است. به عبات بهتر، آنچه که پس از کسر بدهی های کسب و کار از دارایی هایش باقی می ماند، حقوق صاحبان سهام نامیده می شود که بر اساس میزان سهمی که هر یک از سهامداران/ سرمایه گذاران دارند، پرداخت می شود.


حقوق صاحبان سهام + بدهی ها = دارایی ها

صورت گردش (جریان) وجوه نقد، که از آن به صورت جریان نقدینگی یاد می شود، عبارت است از تمام پول در دست و خارج از شرکت طی یک دوره زمانی مشخص.

صورت جریان وجوه نقد شامل سه بخش مختلف است:

جریانات نقدی ناشی از فعالیتهای عملیاتی
جریانات نقدی ناشی از فعالیتهای سرمایه گذاری
جریانات نقدی ناشی از فعالیتهای تأمین مالی
تفکیک این سه بخش از یکدیگر، معیارها و نشانه هایی را به شما می دهد که متوجه شوید در چه مواردی پول به کسب و کارتان وارد شده است و در چه مواردی پول از کسب و کارتان خارج شده است!!

جریان نقدی ناشی از فعالیتهای عملیاتی، جریان ورودی و خروجی ناشی از عملیات و فعالیت اصلی کسب و کار را نشان می دهد.

جریان نقدی ناشی از فعالیتهای سرمایه گذاری نیز تغییرات در سرمایه گذاری در دارایی ها و تجهیزات (به ویژه در مورد استارتاپ ها) نشان می دهد. این جریان یک جریان خروجی است؛ زیرا سرمایه گذاری در دارایی ها نیازمند صرف هزینه هنگفتی است.

مطلبی که باید به آن توجه کرد این است که در برخی موارد مانند فروش داراییها و یا فروش املاک و مستغلات، جریان نقدی سرمایه گذاری در صورت واگذاری شرکت مثبت است.

جریان نقدی ناشی از فعالیتهای تأمین مالی، تغییرات ناشی از فعالیتهای تأمین مالی را نشان می دهد. به عبارت دیگر، جریان ورودی نقدینگی به هنگام افزایش سرمایه (مثل وام) و جریان خروجی نقدینگی در صورت پرداخت سود سهام و یا زمانی که بهره منابع مالی (به دارندگان اوراق قرضه) پرداخت می شود، اتفاق می افتد.

صورت جریان وجوه نقد، امکان اتخاذ تصمیمات آگاهانه در مورد فعالیتهای کسب و کار و نیز توانایی کنترل و رصد بدهی های مربوطه را برای مدیریت فراهم می کند. همچنین، تهیه این صورت به تعریف نیازها و احتیاجات سرمایه ای شرکت کمک نموده و منجر به پرداخت به موقع مخارج و بدهی های شرکت می شود.

۲- بررسی اجمالی جریان نقدی عملیاتی
برای هدف جذب سرمایه و تأمین منابع مالی، معمولاً پیش بینی صورتهای مالی به صورت سالانه انجام می شود و در بسیاری از مواقع به بررسی ماهانه نیازی نیست، زیرا برای استارتاپهای در مرحله آغازین (early stage) هدف از پیش بینی و تهیه صورتهای مالی، نشان دادن پتانسیل رشد بلندمدت استارتاپ است تا اینکه اطلاعات و دید کلی از عملکرد ماهانه استارتاپ ارائه دهد.

با این حال برای مدیریت مالی کسب و کار بهتر است که یک جریان نقدی عملیاتی برای ۱۲ ماه آتی در مدل مالی تان در نظر بگیرید. چرا؟

زیرا با در نظر گرفتن این جریان نقدی عملیاتی مواردی دیده می شوند که صورتهای مالی سالانه نمی توانند آنها را نشان دهند. برای مثال، اینکه شما بدانید که چه زمانی منابع مالی به کسب و کارتان تزریق می شود و یا چه زمانی منابع مالی از کسب و کارتان خارج می شود، از اهمیت خاصی برخوردار است.

علاوه بر این مورد، این فرصت برای شما فراهم می شود که عملکردتان را در برابر بودجه انتظاریتان به صورت ماهانه ارزیابی کنید تا در صورت لزوم هزینه ها را کاهش دهید و با آن مقدار بودجه ای که دارید، مسیر را برای ماه های آتی پیش بینی کنید.

اگر بخواهید پیش بینی ای از جریان نقدی عملیاتی کسب و کارتان داشته باشید، باید جریان های ورودی و خروجی نقدی که دارید را فهرست کنید (بهتر است در اکسل این کار را انجام دهید) و ببینید که در پایان هر ماه برای شما چه مقدار سود/ ضرر باقی خواهد ماند.

حال اگر شما به فایل اکسلتان ستونهایی اضافه کنید که بتوانید اعداد واقعی تان را در مقابل پیش بینی جریان ورودی- خروجی نقدی قرار دهید، در این صورت قادر خواهید بود که عملکرد کسب و کارتان را طی زمان ارزیابی کنید و از همان شروع کسب و کارتان بحرانهای مالی را پیش بینی نمایید.

۳- بررسی اجمالی شاخصهای کلیدی عملکرد
خروجی مدل مالی استارتاپها معمولاً شامل مجموعه ای از شاخص های کلیدی برای عملکردشان است. همانطور که از نام این شاخصها پیداست، شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI)، شاخص هایی مهم برای ارزیابی عملکرد کسب و کارتان به منظور تداوم حیات یک کسب و کار هستند.

شاخص های کلیدی عملکرد نه تنها برای سرمایه گذار بلکه برای شما به عنوان بنیانگذار و یا صاحب یک کسب و کار از اهمیت خاصی برخوردار است. شما بر اساس این شاخصها، می توانید عملکرد کسب و کارتان ارزیابی کنید، از کانال های مختلف خرید، مدلهای کسب و کار و ساختار هزینه ها تجربه کسب کنید و برای اینکه هم شما و هم بنیانگذاران دیگر روی اهداف تعریف شده، تمرکز کنید، از آنها استفاده کنید.

شاخص های کلیدی عملکرد مانند نرخ رشد درآمدی، حاشیه سود ناخالص، فروش و سودآوری کسب و کار را نشان می دهند و شاخص هایی مانند نرخ افت درآمد شرکت، به جریان نقدینگی و افزایش سرمایه گذاری مرتبط می شوند.

به عنوان مثال، شرکت SaaS، ارزش طول عمر مشتری (LTV)، هزینه های جذب مشتری (CAC)، نسبت LTV/CAC و نرخ ریزش مشتری را به عنوان شاخصهای کلیدی برای عملکرد خود در نظر گرفته است.

در نهایت باید به نکته توجه کرد که شاخص های کلیدی عملکرد برای هر کسب و کار متفاوت است و ممکن است شاخص هایی که برای یک کسب و کار از اهمیت خاصی برخوردار است، برای کسب و کار دیگر اهمیتی نداشته باشد.

بنابراین لازم است برای تعیین KPIهای کسب و کارتان در فضای مجازی و اینترنت به جستجو بپردازید، مهمترین محرکهای کسب و کارتان را بشناسید و مهم ترین مواردی را که مربوط به شما و سرمایه گذاران بالقوه است را شناسایی کنید.

اگر شما قصد راه اندازی کسب و کاری نو را دارید و نمی دانید از کجا باید شروع کنید و یا صاحب کسب و کاری هستید که در سنجش عملکرد آن دچار سردرگمی شده اید، می توانید با ما تماس بگیرید و درخواست برگزاری جلسه ای با واحد مشاوره کارآفرینی سرمایه گذاری ناوک داشته باشید. فقط کافیست به صفحه مرکز مشاوره استارتاپ ناوک مراجعه کرده و فرم موجود را تکمیل کنید. کارشناسان ناوک در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

اگر در ابتدای مسیر راه اندازی یک استارتاپ هستید و نیاز به حمایت دارید می توانید با تکمیل فرم درخواست شتابدهی از حمایت های شتاب دهنده ناوک در زمینه های متفاوت برخوردار شوید.

نظر شما چیست؟ داشتن مدل تامین مالی چقدر در مسیر یک استارتاپ یا کسب و کار تاثیرگذار است؟ نظرات خود را با ما در قسمت نظرات به اشتراک بگذارید.
چنانچه به این نوع از مطالب علاقه مندید توصیه می کنیم تا صفحه اینستاگرام شتابدهنده ناوک را دنبال کنید تا از آخرین مطالب و آموزش های در حوزه استارتاپ مطلع بهره مند شوید.


برچسب ها